مدتی قبل، در یکی از هنرستان ها، مدیر بودم؛ اون روز، چند نفر از استادان، در دفتر حضور داشتن؛ یه دانش آموزی، سراسیمه، وارد دفتر شد؛ وقتی دید تنها نیستم، گفت: آقا اجازه؟ بعداً می آم؛ می گم! گفتم: نه، راحت باش و همین الآن، بگو. گفت: آقا اجازه؟ و با یه مقدمه ای و با صغری کبری کردن و پوزش خواستن، سرانجام گفت: فلان دانش آموز، ادای شمارو درمی آره همیشه و تقلید می کنه شمارو؛ حرکات شمارو انجام می ده و صداتونو درمی آره آقا. گفتم: باشه می تونی بری. زنگ تفریح بعدی، گفتم بگن اون دانش آموز بیاد دفتر. وقتی اومد، بهش گفتم: شنیده ام تقلید هم می کنی؟ درسته؟ گفت: آقا نه؛ آقا ببخشید؛ آقا دیگه از این کارا نمی کنم؛ آقا. گفتم: بسه دیگه؛ باید اجراء کنی؛ نقش منو، اجراء کن. گفت: آقا نمی تونم؛ آقا این دفعه رو ببخشید. گفتم: اجراء کن؛ زود باش. گفت: آقا اینجا که نمی شه پیش آقا معلمان. گفتم: زود باش اجراء کن.


Comparative Education آقا ,گفتم ,اجراء ,دانش ,باش ,دفتر ,گفت آقا ,و با ,اجراء کن ,آقا اجازه؟ ,درمی آرهمنبع

روز جراحت عدالت...

دندان درد عجیب سردبیر...

دلنوشته های یک کارگردان در اول سال...

راه اندازی رستوران، با پول شبهه ناک تکدّی گری...

اعتماد...

انتظار بیجا... (با سیه دل، چه سود گفتن وعظ؟!نرود میخ آهنین در سنگ.)

سرنوشت مشابه...

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کنکوریست آموزش نصب کولر گازی و محصولات کولر گازی ! اکانت رایگان ! کسب درآمد دارکوین بازار اینترنتی راهکار درآمد آندروید هکینگ 32 - آموزش هک و امنیت و تکنیک های جلوگیری از هک قیمت سرویس 7 پارچه گرانیتی خرید انواع ناودانی