چندسال پیش، مسؤولیت یه امتحانی رو که قرار بود در سه سطح استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل برگزار بشه، به من سپرده بودند؛ شرکت کنندگان زیادی اومده بودن؛ آزمون قرار بود در دو مرحله علمی و عملی برگزار بشه. در مرحله آزمون عملی که چندروز بعد از مرحله علمی آن برگزار شده بود، متوجه حضور یه خانمی در سرجلسه شدم که فکر کردم و احتمال دادم اولین باره دارم می بینمش؛ در حالی که آزمون دهندگان مرحله عملی باید همون افراد آزمون دهنده مرحله علمی می بودن؛ رفتم کنار صندلیش و بالاسرش وایستادم؛ خوب نگاش کردم و تقریباً مطمئن شدم شخص دیگه ای هستش. دونفر بازرس هم از تهران اومده بودن؛ موضوع رو به اونا هم منتقل کردم و گفتم: اون خانم، به احتمال زیاد، جای نفر اصلی اومده و نیاز به بررسی داره. بازرسان، موضوع رو بررسی کردن؛ عکسارو که تطبیق دادن، اعلام کردن: نه ما مشکلی نمی بینیم و شرکت کننده، همون خانمیه که در مرحله علمی هم حضور داشته اما من قانع نشدم و همچنان بر نظر خودم پافشاری می کردم.
دلنوشته های یک کارگردان در اول سال...
راه اندازی رستوران، با پول شبهه ناک تکدّی گری...
انتظار بیجا... (با سیه دل، چه سود گفتن وعظ؟!نرود میخ آهنین در سنگ.)