زمستان(مهدی اخوان ثالث)

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت؛

سرها، در گریبان است.

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه، جز پیش پا را دید، نتواند

که ره، تاریک و لغزان است.

وگر دست محبت سوی کس یازی،

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما، سخت سوزان است.

نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک؛

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت.

نفس، کاین است؛ پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟.


Comparative Education نفس، ,زمستان ,ثالث ,پیش ,اخوان ,مهدی ,زمستان مهدی ,اخوان ثالث ,مهدی اخوان ,آید برون، ,می آیدمنبع

روز جراحت عدالت...

دندان درد عجیب سردبیر...

دلنوشته های یک کارگردان در اول سال...

راه اندازی رستوران، با پول شبهه ناک تکدّی گری...

اعتماد...

انتظار بیجا... (با سیه دل، چه سود گفتن وعظ؟!نرود میخ آهنین در سنگ.)

سرنوشت مشابه...

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تابستون درسی فایل کلینیک مارال اشعار مولانا فروش انواع فلزیاب آنتنی | 09197977577 گرافیک سیتی بهترین سایت آموزش مکعب روبیک مد یورو تراک 2 سئوکافه