در حاشیه یکی از شهرستان ها، برای اسکن قسمتی از یه رومه ای، وارد مغازه فتوکپی شدم؛ یه پسربچه ای، بدون جوراب و با دمپایی پلاستیکی و بدون بالاپوش و در حالی که لباس گرم و خوبی هم به تن نداشت و کمی هم مضطرب، به نظر می رسید و در قسمتی از پلیورش، یه هارمونی رنگی دیده می شد از رنگ های گرمِ زرد و قهوه ای و نارنجیِ ناشی از سوختگی که نشان از آن داشت که متعلق به خانواده متوسط به پایینی هستش و احتمالاً هم که یه دست لباس بیشتر نداشته و ناگزیر بوده لباسشو، روی بخاری و با شتاب، خشکش بکنه، با یه پنج هزار تومانی لوله کرده و مچاله شده در دست که محکم گرفته بود، وارد مغازه شد؛ از خانم پشت کامپیوتر، می خواست تا انشایی رو با موضوع علم، بهتر است یا ثروت؟ از کامپیوتر دربیاره و چاپ کنه براش و چه قدر هم عجله داشت و هی، خواسته اشو تکرار می کرد.


Comparative Education یه ,هم ,ای، ,مغازه ,ثروت؟ ,لباس ,بهتر است ,قسمتی از ,علم، بهتر ,وارد مغازه ,و درمنبع

روز جراحت عدالت...

دندان درد عجیب سردبیر...

دلنوشته های یک کارگردان در اول سال...

راه اندازی رستوران، با پول شبهه ناک تکدّی گری...

اعتماد...

انتظار بیجا... (با سیه دل، چه سود گفتن وعظ؟!نرود میخ آهنین در سنگ.)

سرنوشت مشابه...

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

mehdikzm کفش کلاش کردی اخبار بروز و لحظه ای تک اموزش معرفی دفاتر خدمات ثبتی مطمئن هر چی کی بخوای سفارش خرید سنگ آسیاب معرفی عوامل موفقیت در صنعت دامپروری خرید بهترین بول ماشین